دکتر علیرضا عیوضی
متخصص اعصاب و روان
مدرس دانشگاه علمی کاربردی هلال احمر

تعارضات زناشويي و تأثيرات آن بر جوانان موضوع مطالعات ﻓراوانی در حوزه‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناسی بوده است. بسياري از پژوهش‌ها بر روي جنبه‌هاي آشكارتر و کلی‌تر تعارضات خانوادگی همچون پرخاشگري زباني و فیزيكي متمركز شده‌اند و مطالعات کمتری معطوف به تاثیرات تعارضات پنهان و ناآشكار که بعضا مخرب‌تر نیز هستند؛ شده است.

هنگامي كه والدين در جريان تعارضات از يكديگر كناره‌گيري مي‌كنند و بحث‌ها و گفت‌وگوهاي آن‌ها حل ناشده باقي مي‌ماند، ﻓرزندان به‌طور مستقيم از اين تعارضات تأثير مي‌پذيرند؛ اگر چه اين تأثيرات از ديد والدين پنهان باقي مي‌ماند؛ اما این شرایط در بلندمدت در نهايت روابط والدين و ﻓرزندان را به مخاطره مي‌اندازد.

تحقيقات در مورد مسایل خانوادگی از جمله مشكلات ارتباطی والدین با یکدیگر و با فرزندان يكي از حوزه‌هاي قديمي در جامعه‌شناسي است. بحـث بـر روي پديده‌هايي همچون طلاق و پيامدهاي آن براي ﻓرزندان خانواده، يكي از موضوعات جـا افتاده در جامعه شناسي و علوم رفتاري همچون علوم تربيتي اســت و مطالعـات در مــورد طلاق در ايــران و ساير كشورها از منظرهاي مختلف بررسي شده است؛ اما تعارضات و ناسازگاري والدين و تأثيرات آن بر ﻓرزندان كم‌تر مورد توجه قرار گرفته است.

مسائل خانواده و جوانان در جامعه ما از حساسيت زيادي بر خــوردار اســت. خانواده به عنوان يك عامل اساسي براي حفظ سلامت جامعه محسوب مي‌شود. علاوه بر ايـن، خــانواده بــه عنوان يك واحد زيستي، اجتماعي در جهت تربيت و پرورش ابعـاد مختلف جسمی، روانــي و رشد عاطفي مطلوب كودكان و نوجوانان، این اعضاي جديد جامعه نقش اساسي ايفا مي‌کند. بنابراين هرگونه اختلال در كاركرد تربيتي خانواده مي‌توانــد نتايج زيان‌باري براي كاركرد جامعه‌پذيري آن‌ها ايجاد كند. در اين ميان، تعارضات والدين به عنوان يك عامل برجسته در رشد عاطفي و جامعه‌پذيري ﻓرزندان مطرح مي‌گردد و خصوصاً برداشت و نگرش ﻓرزندان از اين تعارضات مي‌تواند مبناي الگوگيري آن‌ها براي رفتارهاي آتي در دوران بزرگسالي و تشكيل خانواده گردد. همچنين اين برداشت و نگرش بـر وضعيت كنوني ﻓرزندان نيز اثر گذاشته و سلامت جسماني و رواني آنان را به خطر مي‌اندازد. بنابراين، مطالعه‌ی ادراك نوجوانان ازتعارضات زناشويي والدين و ارتباط آن با سلامت روان‌شان از اهميت ويژه‌یي برخوردار است.

اعتراض و ﺗﻀﺎدﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، اﺳﺎسیﺗﺮﻳﻦ جنبه‌ی زﻧﺪﮔﻲ اﻧﺴﺎن‌‌هاست. ﺗﻌﺎرض زﻣﺎﻧﻲ اﻳﺠﺎد ﻣﻲﺷﻮد، ﻛﻪ اﻋﻤﺎل ﻳﻚ ﻓﺮد ﺑﺎ اﻋﻤﺎل ﻓﺮد ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﺪاﺧﻞ کند. اﻳﻦ ﺗﻌﺎرﺿﺎت در اﺷﻜﺎل ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن زﻧﺪﮔﻲ، در ﺟﺎﻣﻌﻪ و از ﺟﻤﻠﻪ در ﺧﺎﻧﻮاده دﻳﺪه ﻣﻲﺷﻮد، ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪیي ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮان از ﺗﻌﺎرض، بهﻋﻨﻮان رایج‌ترین پدیده‌ی ﻣﻮﺟﻮد در رواﺑﻂ اﻧﺴﺎن‌ها ﻧﺎم برد.

تعارض شدید زناشویی چیست؟

این که پدر و مادر تفاوت عقاید و ارزش‌های متفاوت داشته باشند؛ امری طبیعی است و عمومیت دارد. رمز موفقیت در این است که بتوانیم تفاوت نظرات را به وسیله‌ی مهارت‌های خاصی بیان کنیم و به تفاوت عقیده‌ی هم احترام بگذاریم. اگر این مهارت‌ها را به کار ببریم، در واقع روش‌های بلندمدت حل مسئله و تعارضات را به کار برده‌ایم. پس تا این‌جای مطلب اختلاف نظر امری طبیعی است و نه تنها آسیب‌زا نبوده، بلکه کلاس آموزشی حل مسئله برای فرزندان است، ولی در جایی که والدین نتوانند تعارضات و اختلاف عقاید خود را حل کنند و به تفاوت‌های هم احترام نگذارند، تعارض مزمن زناشویی پدید می‎آید؛ همان موضوعی که این مقاله در مورد آن است.

وقتی تعارض زناشویی لاینحل باقی می‌ماند؛ یک نوع خصومت مزمن، فرسایشی و اغلب پیش‌رونده بین زن و شوهر پدید می‌آید که در طول زندگی همیشه در جریان است و ادامه یافتن آن باعث می‌شود در زمان‌های خاصی فوران پیدا کند و زن‌وشوهر چرخه‌ی نزاع‌های خود را با شدت بیشتری تکرار کنند که به نظر می‌رسد این تعارضات غیرقابل‌حل می‌شود. یک الگوی مشابه درگیری بین زن‌وشوهر و خشم‌خشونت که دائما درحال تکرار است. گاه این اختلافات موقتی، ولی اغلب ریشه‌دار و غیرقابل‌حل به‌نظر می‌رسد و انگار تغییری در رفتار بین زن‌وشوهر ایجاد نمی‌شود و این فضای خشم همواره باقی می‌ماند. طیف تعارضات آسیب زننده می‌تواند شامل فریاد زدن، انتقاد، سرزنش کردن، از بین بردن رابطه، تمسخر، طعنه و نادیده گرفتن و یا شدیدتر باشد و یکی از طرفین از دیگری بترسد که به او آسیب برسد. مثلا:

«خشونت فیزیکی، آسیب و ضربه زدن و شکستن اشیا»

چگونه تعارضات مزمن زناشویی به سلامت روان نوجوانان آسیب می‌زند؟

اگر تعارضات زناشویی ادامه یابد و حل نشده باقی بماند و خصومت بین زن و شوهر بیشتر شود، تاثیر مخربی بر فرزندان خواهد داشت. تحقیقات نشان داده است که کودکان انعطاف‌پذیر بوده و می‌توانند با شرایط سازگار شوند، به‌شرط آن‌که والدین در جهت کاهش تعارضات به مرور زمان، دانش حل مسئله را فرا بگیرند. البته منظور ما عموم کودکان هستند. کودکان می‌توانند با جدایی والدین کنار بیایند. (این بدین معنی نیست که آسیب نمی‌بینند) ولی چیزی که به شدت به آنان آسیب می‌زند؛ تعارضات تلخ، مداوم و زیاد بین والدین است، چه با هم زندگی کنند و چه زندگی نکنند. وقتی که تعارضات ادامه پیدا می‌کنند، بزرگ‌تر و تاثیرشان بر کودکان عمیق‌تر می‌شوند. این تعارضات در این حالت می‌توانند منجر به مشکلات روانی کودک شوند. مانند:

«اضطراب، افسردگی، تحریک‌پذیری، مشکل خواب، کاهش عزت‌نفس، کاهش تمرکز، مشکل در مدرسه، افت تحصیلی و مشکلات متعدد دیگر»

جهت تامین و تکمیل، رشد و تکامل جسمی و روانی کودکان و نوجوانان نیاز به فضای امن و آرام وشاداب در کنار والدین می‌باشد. تعارضات زناشویی فضایی مسموم پر از تنش و دارای هرج‌ومرج ایجاد می‌کند. فضای خانه غیرقابل پیش‌بینی می‌شود. به‌جای این‌که خانه فضایی امن و آرام برای رشد کودکان باشد، تبدیل به فضایی نا امن و پر از التهاب، استرس می‌گردد. دراین شرایط کودک مستاصل شده و دچار ترس و اضطراب می‌شود. کودکان قوه‌ی خیال‌پردازی قوی‌یی دارند و ممکن است حتی اگر شاهد خشونت واقعی خانگی هم نبوده باشند، (با حس خشونت پنهان) تصور کنند که آسیب و مشکلی در جریان است که آن‌ها و خانواده‌شان را درگیر می‌کند و هر لحظه ممکن است خانواده از هم پاشیده شود. این کودکان همیشه نگران جدایی والدین‌شان هستند و شب‌ها به‌جای خواب شیرین، اغلب کابوس جدایی همدم آن‌هاست.

آرزوی هر کودکی این است که فضای خانه امن آرام باشد و والدین او با هم بحث جدل نکنند و درگیری، خشونت فیزیکی و زبانی نداشته باشند. در واقع آن‌ها دوست دارند والدین‌شان از روش‌های بالغانه‌تری مشکلات خود را حل کنند و از حرف‌ها و رفتارهای بی‌ادبانه و آسیب‌زننده دوری کنند. این آرزو می‌تواند به حقیقت مبدل شود. واقعیت این است که تعارضات شدید، حل‌نشدنی و مداوم والدین چه با هم زندگی کنند و چه جدا شده باشند؛ اثرات منفی بسیار عمیقی بر روی سلامت روان فعلی و آینده‌ی کودک می‎گذارد.

مطالعات، بر روی جواناني كه در معرض ناسازگاري زناشويي اﻓراطي والدين قرار داشته اند، نشان می‌دهد که آنان در مقایسه با جوانان در خانواده‌های با کارکرد خانوادگی سالم، از مشكلات روانشناختي بيشتري رنج می‌برند. اين جوانان معضلات ناشي از ناسازگاري والدين را دروني كرده و مستعد ابتلا بـه مشكلات سـلامت روان از قبيل اضـطراب، افسردگی و همچنين ناسازگاري در روابط اجتماعي مانند پرخاشگري و ارتباطات ناسالم مي‌شوند.

پژوهش‌ها نشان داده‌اند كه ناسازگاري زناشويي، بهترين پيش‌بيني‌كننده براي مشكلات عاطفي و رفتاری در كودكان و نوجوانان است. در این‌جا برخي از مطالعات مرتبط انجام شده در اين حوزه مورد بررسي قرار می‌گیرد:

«سپهرمنش و همكاران» در مطالعه‌یي كه در شهر كاشان بر روی٤٠٠ نفر از دانش‌آموزان دبيرستاني انجام داده‌اند، بيان داشته‌اند كه١٠ درصد از آن‌ها مشكوك به اختلالات رواني شناخته شده‌اند. شايع‌ترين اين مشكلات رواني به ترتيب افكار پارانوئيد، حساسيت بين‌ﻓردي، اضطراب و پرخاشگري بـوده است. ايــن مطالعــه نشان مي‌دهد كه اين مسائل در خانواده‌هايي كه داراي مشكلات اجتماعي بوده‌انـد، بيش‌تر است. همچنين تفاوت معنا‌داري بين دو جنس دختر و پسر مشاهده شـده و بروز اين مشكلات در پسرها، بيش از دخترها بوده است.

در مطالعه‌یي كـه بـه بررسي بهداشت رواني ۲۲۸ نوجوانان دختر و پسر سه گروه طلاق، يتيم و عادي در شهر اصفهان پرداخته است، به اين نتيجه رسيده كه نمرات اﻓسردگي، پرخاشگري، وسواس و اجبـار، حساسيت متقابل و اضطراب فوبیک در ﻓرزندان، گروه طلاق بيش‌تر از دو گروه ديگر بوده است.

«فولادچنگ» نيز در مطالعه‌اش که روي ۲۷۲ دانش‌آموز دبيرستاني انجام داده، نشان مي‌دهد كه الگوهاي خانوادگي و به‌خصوص روابط والدين با بچه‌ها در سازگاري ﻓرزندان نقش مهمي دارند.

«بشردوست» در مطالعه‌يي كه روي ٢٩٨ نفر از دختران دانش‌آموز مقطع راهنمایی شهر تهران انجام داده، بـه بررسي رابطه بين تعارضات زندگي زناشويي با سازگاري نوجوانان دختر راهنمايي شهر تهران پرداخته است. به‌طوركلي نتايج اين پژوهش‌ها حاكي از آن است كه ناسازگاري‌هاي زناشويي بر تربيت ﻓرزندان تأثير مي‌گذارد. ﻓرزندان والدینی كه مرتباً دچار تعارض با يكديگرند، دچار رفتارهاي پرخاشگرانه و انزواطلبانه مي‌شوند. همچنين رفتارهاي اضطرابي به ويژه در دختران اين خانواده‌ها بیش‌تر ديده مي‌شود.

همچنين «فرقانی» درمطالعه‌ی خود روی٢٠٠ نفر از دانش‌آموزان شهرضا به همراه ٢٠٠ پدر و٢٠٠ مادر، به بررسي رابطه‌ي ميزان تعارضات زناشويي و سلامت روان پرداخته و دریافته است كه بين تعارضات زناشويي والدين و همه‌ی مقياس‌هاي ٩گانهSC1-90-R) شكايت جسماني، وسواس و اجبار، حساسيت در روابط بین فردی، افسردگي، اضطراب، پرخاشگري، افكار پارانوئيدي، روان پريشي) رابطه‌ی معناداري وجود دارد.

مطالعه‌ی «زاده محمدي و همكارانش» در شهر قم كه بر روي ٥٠٥ نفر ازدانش‌آموزان دختر صورت گرفته، نشان مي‌دهد كه تعارضات زناشويي و تعاملات والدين با يكديگر بر وضعيت تحصيلي ﻓرزندان نقش مؤثري داشته است. همچنين خانواده‌هاي اقشار پايين اجتماع در مقايسه با اقشار بالا وضعيت تحصيلي متفاوت و معناداري داشته‌اند.

«توسلي و ﻓاضل» در مطالعه‌ي خود بر روي ٣٧٧ نفر از دانش‌آموزان مقطع راهنمايي شهر تهران، نشان دادند كه تعامل والدين بـا يكديگر و با ﻓرزندان بر روي رفتاررها و شخصيت آن‌ها اثر قاطع دارد.

«احمدی و همكاران» درتحقيقي بــه مطالعه‌ی خانواده‌هاي٣٠ خلبان نظامي پرداخته‌اند. مطالعه‌ی آن‌ها نشان داده، ﻓرزنداني كه حضور پدرشان در خانواده كم‌تر بــوده، بيش‌تر دچار آسيب رواني و كاهش سلامت روان شده‌اند، اين مشكلات در همسران اين خلبانان نيز ديده شده است.

پژوهش‌ها نشان داده که اگر محیط خانواده، محیطی سالم و سازنده برای والدین و فرزندان باشد؛ سلامت عاطفی و روانی آن‌ها تامین شده و ممکن است کمتر به نهادهای درمانی خارج از خانواده احتیاج پیدا کنند. مطالعات متعددی نشان داده که بزهکاری جوانان با ساختار خانواده رابطه معناداری دارد. بدین معنا که ساختار خانواده‌ی نابه‌سامان یکی از پیش‌بینی کننده‌های مهم رفتارهای بزهکارانه است. همچنین مشخص شده است که تعارضات خانوادگی از عوامل مهم فرار از خانه، مشکلات عاطفی، رفتاری و سو مصرف مواد در جوانان می‌باشد.

پدر و مادر به‌عنوان نقطه‌ی ثقل خانواده، بیش‌ترین نقش را در جهت‌دهی و ایجاد شرایط مختلف خانواده دارا هستند و ویژگی‌های شخصیتی، ارتباطی اخلاقی، اجتماعی و تربیتی ایشان، می‌تواند تاثیر مستقیم بر وضعیت روانی فرزندان داشته باشد. بدین جهت، متخصصان این حوزه معتقدند برای بالا بردن سطح رشد شکوفایی فرزندان بایستی در رشد شخصیت و آموزش والدین کوشید. بروز تعارضات مکرر و درگیری بین والدین می‌تواند موجب آشفتگی وگسیختگی خانواده شود، که از جمله آثار سوء آن بر فرزندان، بروز رفتارهای عصیانگری سرکشی و عدم رعایت قوانین و مقررات اجتماعی از سوی آنان دردوره‌ی نوجوانی و جوانی است. رضایت زناشویی زوجین تاثیر بالایی بر سلامت روانی و رشد شخصیت فرزندان آنان دارد و بالعکس، همچنین مطالعات متعددی نشان داده است که الگوی مستبدانه در حل تعارضات خانوادگی استرس‌زاترین الگوی فرزندپروری برای نوجوانان است.

استراس(STRUSS)  راهبردهایی را که زوجین برای حل تعارضات خانوادگی به‌کار می‌برند، به سه دسته تقسیم کرده است:

  1.  تدابیر مبتنی بر استدلال
  2. تدابیر مبتنی بر پرخاشگری کلامی
  3. تدابیر مبتنی بر پرخاشگری بدنی

هر یک از این تدابیر، ممکن است بین والدین با همدیگر یا والدین و فرزندان رخ دهد.

«Kim & Smith» نقش تدابیر زوجین برای رفع تعارضات زناشویی را در رفتارهای روانشناختی دختران و پسران ۱۲ ساله را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که کاهش رضایت زناشویی که ناشی از عدم به‌کارگیری تدابیر مبتنی بر استدلال از سوی زوجین است. میزان پرخاشگری و مشکلات رفتاری را در فرزندان آن‌ها افزایش می‌دهد. همچنین در تعیین پیش‌بینی کننده‌های پرخاشگری در نوجوانان میزان استفاده از خشونت بدنی در حل تعارضات خانوادگی مهم‎ترین عامل بوده است و در مطالعه‌ی دیگری به کارگیری تدابیر پرخاشگری کلامی و خشونت بدنی از سوی والدین، به خصوص زمانی که در مقابل دیدگان فرزندان اتفاق می‌افتد، مشکلات عدم سازگاری نوجوانان را پیش‌بینی می‌کند.

منتشر شده در فصلنامه ندای سپید- شماره ۲۷- تابستان ۱۳۹۷
نشریه سازمان نظام پزشکی لاهیجان- سیاهکل

منابع:

۱- توسلي، غلامعباس و رضا ﻓاضل (١٣٨١) تأثير پايگاه ۸اجتماعي – اقتﺼادي و رﻓتار والدين بر اثر بخشي خشونت تلويزيوني بر رﻓتار كودكان. مجله جامعه شناسي ايران، (۳) ۴ – ۱۱۵ ، ۱۴۷

۲-قرقاني، حيدرقلي. (۱۳۸۱) مقايسه ميزان تعارضات زناشو يي والدين با سلامت روان دانش آموزان پسر دوره متوسطه شهرستان شهرضا. (پايان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه: علامه طباطبايي)

۳-شريفي درآمدي، پرويز. (۱۳۸۶) مقايسه وضعيت بهداشت رواني نوجوانان طلاق، یتیم و محروم از مادر و عادي سنين بين ۱٥تا ٨ ۱سال شهر اصفهان. فصلنامه روان شناسي و علوم تربيتي(۴) ۲، ۹۸- ۷۱

۴- بشردوست، سيمين. (۱۳۸۳) رابطه بين تعارضات زناشويي با سازگاري نوجوانان دختر مقطع راهنمایی شهر تهران. ﻓﺼلنامه دانش و پژوهش در روانشناسي (۲۴) ۷، ۵۸-۳۹

۵-زاده محمدي، علي، حيدري، محمود، جندقي، غلامرضا، پوراعتماد، حميدرضا، ملك خسروي، غفار، و نيره السادات، سعادتمند (١٣٨٥). بررسي رابطه عوامل خانوادگي در وضعيت تحصيلي دانش آموزان دوره متوسطه استان قم. ﻓﺼلنامه خانواده پژوهي. (۷) ۲، ۲۵۶ – ۲۳۹

۶- سپهرمنش، زهرا، احمدوند، اﻓشين، ياوري، پروين، و ساعي رضوان. (١٣٨٧) سلامت روان نوجوانان دبيرستاني شهر كاشان در سال ١٣٨٣مجله تخصصي اپيدميولوژي ايران (۲) ۴، ۴۳-۴۹

۷- احمدي، محبوبه، ﻓتحي آشتياني، علي، و مهدي حبيبي (١٣٨٧) سلامت وران در خانواده خلبانان نظامي مجله علوم رﻓتاري، (۴) ۲، ۳۰۵-۳۰۸

۸- فولادچنگ، محبوبه (١٣٨٥) نقش الگوهاي خانوادگي در سازگاري نوجوانان. ﻓﺼلنامه خانواده پژوهي (۷) ۲، ۲۲۱-۲۰۹

۹- بيژن خواجه نوري، رودابه دهقاني مورد مطاﻟﻌﻪ مشكلات نوجوانان و ارتباط آن با نهاد خانواده: رابطه تعارضات واﻟديني و سلامت روان نوجوانان، پزوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (۴) ۲، ۶۶-۳۷

۱- Kim, K. , & Smith, P. K. (1998). Retrospective survey of parental marital relations and child development. International Journal of Behavioral Development, 22(4), 729-751.

۲- Strauss, M. A. (2004). Bibliography and tabular summary of publications on the revised Conflict Tactics Scale (CTS2 and CTSPC). Durham, NH: Family Research Laboratory, University of New Hampshire