هرگز دغدغه‌ی اول بودن نداشتم

گفت‌وگو از دکتر نیکو مستوفی

انتخاب پزشک نمونه، اقدامی نمادین برای تجلیل از تلاش‌های خانواده‌ی پزشکی است. با تصمیم هیئت مدیره‌ی نظام‌پزشکی لاهیجان-سیاهکل در سال ۹۷، این خانواده فرصت یافت تا با آرای‌شان نشان دهند قدردان زحمات ارزشمند همکاری است که در دردها هم‌قدم است و ریتم ناخوش زندگی را خوب می‌شناسد. پزشک نمونه‌ی سال ۹۷ دکتر احمد اکرامی متخصص قلب؛ پزشک کاردان، موقر و امین که حضورشان مایه‌ی آرامش قلب شهر است. به بهانه‌ی این انتخاب برازنده، فرصت را مغتنم دانستیم و برای آشنایی بیش‌تر مخاطبین «ندای‌سپید» به گفت‌وشنود با ایشان نشستیم.

درود بر شما و سپاس از شرکت در این گفت‌وشنود، برای آشنایی بیش‌تر خوانندگان ندای‌سپید کمی از تولد و کودکی‌تان بگویید.
سپاس از شما، ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۶ متولد شدم و آخرین فرزند یک خانواده‌ی شلوغ هستم. ما سه برادر و چهارخواهر هستیم. دوران کودکی خوبی داشتم و بیش‌تر به بازی‌های بچگانه‌یی که در آن زمان باب بود، گذشت.

 کودکی‌تان چطور گذشت؟
بیش‌تر ایام کودکی به همان بازی‌های کودکانه با بچه‌های محل گذشت. خصوصیت محلات قدیمی به گونه‌یی بود که بچه‌ها به‌راحتی و در امنیت، مدت‎ها درکوچه بازی می‎کردند و بازی‌های آن دوران هم عمدتا خلاقانه بود، مثلا برای درست کردن یک بادبادک خوب نکات بسیار ریزی باید رعایت می‌شد و تبحر خاصی می‌خواست و در همین بازی‎ها بود که تمرین و تکرار را یاد می‎گرفتیم.
در آن زمان ما از فندق به جای تیله استفاده می‎کردیم و مراحل تبدیل یک فندق به فندقی که سنگین باشد و بتواند در مسابقات کودکانه شرکت کند، خود پروسه‎یی داشت که همگی شناخت بچه‎ها از محیط اطراف و ابتکار عمل‎شان را تقویت می‎کرد. از طرفی بخشی از این ترفندها را از بچه‎های بزرگ‎تر می‎آموختیم که این خود به نوعی بودن در اجتماع و روابط اجتماعی را آموزش می‎داد.

کدام دبستان می‌رفتید و از معلم‌های آن دوران کسی را به یاد دارید؟
دبستانی در امیرشهید بود به نام «صدیق اعلم» که البته در حال حاضر وجود ندارد. معلم‎های خوبی داشتیم، از جمله معلم کلاس چهارمم «خانم بصیر» که الان ساکن خارج از کشور هستند.

 مقطع راهنمایی درکدام مدرسه بودید؟
مدرسه‌ی آذین و سال اول راهنمایی ما مصادف شد با انقلاب اسلامی و تعطیلات گه‌گاه مدارس که در آن سن‎وسال، تعطیلی‌ها خوشایند بود.

در کدام دبیرستان تحصیل کردید و دبیر مورد علاقه‌ی شما چه کسی بود؟
دبیرستان مهرگان سابق و مصطفی خمینی فعلی، توی دبیرستان دوستان زیادی داشتم که امروز با بسیاری از آن‌ها همکار هستم. دبیر ریاضی «آقای رنجبر» که مرحوم شدند و «آقای محیطی» دبیر شیمی از دبیران محبوب و دوست‌داشتنی من بودند.

 مشوق شما برای تحصیل چه کسی بود؟
داشتن تحصیلات در خانواده‌ی ما مهم بود، ولی به این صورت نبود که به سمت رشته‌ی خاصی سوق بدهند. به‌دلیل این‌که پدرم دبیر ریاضی بود، در خانواده‌ی ما علاقه و گرایش خاصی به رشته‌ی ریاضی هست و همه‌ در رشته‌ی ریاضی فیزیک تحصیل کردند و در رشته‌های فنی ]در دانشگاه[  پذیرفته شدند، فقط من به توصیه‌ی مادرم وارد رشته‌ی علوم تجربی شدم و تمایل به پزشکی پیدا کردم و علاقه‌ام به پزشکی در دوران دانشجویی رفته‌رفته بیش‌تر شد.

دوره‌ی دبیرستان‌تان تا ورود به دانشگاه چگونه گذشت؟
از نکات جالب سال ۶۴ که من دیپلم گرفتم و وارد دانشگاه شدم، این است که تعداد قبولی‌ها بسیار زیاد بود، به‌طوری‌که این آمار در سال‌های قبل و بعد تکرار نشد. در آن سال فقط ۱۱ نفر از لاهیجان در پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شدیم. از خصوصیاتی که من فقط در آن دوران تجربه کردم؛ رقابت همراه با رفاقت بود. ما سه نفر بودیم که بیش‌تر از بقیه با هم رقیب و در عین حال رفیق بودیم. من، جهانگیر چرختاب و مهران نوروزی. اگر یکی از ما نکته‌یی پیدا می‌کرد، محال بود به دو نفر دیگر منتقل نکند. من درس موظفم را می‎خواندم، البته سال آخر کمی فشار درسی را بیش‌تر کرده بودم، ولی نه به‌صورتی‌که امروزه شاهد آن هستیم. 

جنگ و اوضاع اجتماعی آن زمان روی شما و همسالان‌تان برای امتحانات کنکور تأثیر گذاشته بود؟
جنگ تأثیر چندانی نداشت، ولی در آن سال‎ها پس از کسب رتبه، تحقیقات وگزینش صورت می‎گرفت که نتیجه‎ی کنکور را تحت تأثیر قرار می‎داد، به همین دلیل بسیاری از ما استرس تحقیقات پس از کنکور را داشتیم تا کسب رتبه! 

اصلا تصور میکردید در کنکور رتبه‌ی۱۱ بیاورید؟
آن زمان هیچ روشی برای سنجش خودمان نداشتیم. من برای این‌که خودم را محک بزنم و ببینم با معلومات و سرعت عملم چقدر می‌توانم پاسخ‌گوی سؤالات باشم؛ در امتحان تربیت معلم شرکت کردم و به این ترتیب، کنکور دومین امتحان تستی من بود و هیچ ارزیابی‌ از خودم نداشتم. 

چطور از نتیجه مطلع شدید؟
با یکی از دوستانم که یک‌سال از من بزرگ‌تر و دانشجوی دانشگاه شیراز بود، ساعت۶ عصر برای گرفتن کارنامه رفتیم. 

کمال‌گرا هستید؟
بله، البته به این معنا که اگر وظیفه‌یی به من سپرده شود، دوست دارم کامل انجام بدهم، ولی دغدغه‌ی اول بودن را ندارم. به‌طور مثال؛ برایم مهم نبود شاگرد اول باشم یا حتما معدلم ۲۰ باشد. 

استاد محبوب‌تان در دوران طب عمومی چه کسی بود و ازچه موقع به رشته کاردیولوژی علاقه‌مند شدید؟
دکتر منصورمقدم، متخصص قلب که در دوران فیزیوپاتولوژی، استاد سمیولوژی ما بود. ایشان صداها و سوفل‌های قلبی را بر اساس مکانیک آموزش می‌داد و چون علاقه‎ی ذاتی من برمی‌گشت به ریاضی و فیزیک؛ این جنبه‌ی مکانیکی قلب هم من را به این رشته و هم به نحوه‌ی تدریس دکتر مقدم علاقه‌مند کرد.
نکته‌ی دیگری که کاردیولوژی را برایم جذاب می‎کند؛ این است که پس از تشخیص با مداخلات می‌توان به بیمار کمک کرد و باعث بهبود کیفیت زندگی بیمار شد، ولی در خیلی از رشته‎ها درمان صرفا نقش حمایتی و نگهدارنده دارد. 

حالا به‌عنوان همکار ایشان را می بینید؟
بله، در سمینارها وکنگره‎ها هستند ولی هیچ‎وقت فرصت نشد به ایشان بگویم یکی از دلایل سوق من به کاردیولوژی بوده‌اند. شاید درآینده این فرصت دست دهد.

پس از پایان دانشگاه، در کجا به عنوان پزشک عمومی مشغول به کار شدید؟
برای طرح به بوشهر رفتم و پس از گذشت ۷ ماه، برای خدمت سربازی به رشت آمدم. پس از پایان خدمت، برای ادامه‌ی طرح مجددا ۴ ماه در بوشهر کار کردم.

چه سالی رزیدنتی پذیرفته شدید؟ تا جایی که می‌دانم آن‌جا هم درخشش داشتید.
سال ۷۶ در رزیدنتی پذیرفته شدم. از آن‌جایی که مرکز قلب شهید رجایی زیر مجموعه‌ی دانشگاه علوم‌پزشکی ایران بود و من هم هدفم کاردیولوژی بود؛ برای امتحان تخصص در این دانشگاه شرکت کردم. آن زمان به این صورت بود که باید در یک دانشگاه امتحان می‎دادیم و حق انتخاب سه رشته را داشتیم که من قلب، ارتوپدی و جراحی عمومی را انتخاب کردم. در امتحان نفر اول شدم و در نتیجه رشته‌ی دلخواهم را ادامه دادم. 

استاد محبوب‌تان در دوران رزیدنتی چه کسی بود؟
دکتر اورعی؛ بسیار باهوش و باسواد و جزو اساتید ارزشمند ما بود، اگرچه صاحب کرسی نبود.

چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
عید سال ۷۶، یعنی همان سالی که رزیدنتی پذیرفته شدم ازدواج کردم و یک دختر دارم. 

چه سالی فارغالتحصیل شدید و در کجا مشغول شدید؟
سال۱۳۸۰ فارغ التحصیل شدم و برای گذراندن ضریب  K به لاهیجان آمدم و در بیمارستان ۲۲ آبان مشغول به کار شدم. 

چرا کار در لاهیجان را انتخاب کردید؟
چون همسرم علاقه‌مند بود در کنار خانواده‌اش باشد. 

هیچوقت علاقه‌مند به کار در شهر دانشگاهی و بودن در فضای آموزشی نبودید؟
به‌طورکل به بودن در فضای آموزشی علاقه دارم. ابتدا که در لاهیجان مشغول شدم، شرایطش هم بود، ولی هیچ‌گاه در این باره تلاشی نکردم و کار در لاهیجان را انتخاب کردم. 

اگر می‌خواستید با تجربه‌ی امروز شهر محل فعالیت‌تان را انتخاب کنید؛ کدام شهر یا حتی کشور را انتخاب میکردید؟
بستگی دارد در چه مقطعی این حق انتخاب را داشتم. اگر در زمان پس از دیپلم بود، مهاجرت می‎کردم و تحصیلاتم را ابتدا از آن‎جا آغاز می‎کردم، ولی در مقطع عمومی یا پس از تخصص، همین مسیری را که آمدم انتخاب می کردم. البته یک فضای آکادمیک برایم در اولویت بود. 

نقطه قوت خود را چه میدانید و چگونه از آن استفاده می‌کنید؟
اعتماد به نفس. توانایی‎هایم را می‌شناسم و اگر فکر کنم کاری را می‌توانم انجام دهم، ورود می‎کنم و دوست دارم آن کار را تمام وکمال انجام دهم. 

آیا در مسئولیتی که میپذیرید، از دیگران هم کمک می‌گیرید، یا ترجیح میدهید خودتان انجام دهید؟
معمولا برای انجام مسئولیتی داوطلب نمی‎شوم، ولی اگر مسئولیتی را بپذیرم از کمک دیگران استفاده می‎کنم؛ اما حتما نظارت وکنترل خواهم داشت تا مطمئن شوم آن مسئولیت به بهترین نحو به انجام می‎رسد. 

فکر می‌کنید اگر از نزدیکترین دوست یا همکارتان بخواهیم شما را توصیف کند، چه بگوید؟
فکر می‎کنم دوستانم من را قابل اتکا بدانند و با این ویژگی از من یاد کنند. 

آخرین باری که از موقعیت کاری‌تان احساس عدم رضایت کردید؛ چه زمانی بوده است؟
مقطعی و موردی بوده و خوشبختانه عدم رضایت شغلی چشم‌گیری نداشتم و در مجموع راضی هستم. 

از آن‌جایی که مشکلات قلبی از علل شایع مرگ محسوب می شود و شما به‌عنوان متخصص این رشته در شرایط اورژانس با این مقوله زیاد برخورد داشتید، دیدگاه شخصی شما به مرگ چیست؟
مرگ را یک واقعیت عینی می‌دانم که هر لحظه قابل تجربه است، ولی تا جایی که امکان دارد باید آن را به تأخیر انداخت. 

اگر قرار باشد روزی پزشکی را کنار بگذارید؛ چه شغلی را انتخاب می‌کنید؟
تدریس ریاضی و فیزیک. با صرف زمان حداکثر شش ماه خودم را آماده‌ی تدریس این دو رشته می‌دانم. 

مهم‌ترین چالش صنفی حال حاضر جامعه‌ی پزشکی ایران را چه می‌دانید؟
پزشکی دفاعی. به این معنا که پزشک برای درگیر نکردن خود با مسائل حاشیه‌یی بیش از اندازه محتاط عمل می‌کند و اقدامات تشخیصی‌ که لازم نیست، یا مشاوره‌هایی که ضرورتی ندارد انجام می‌دهد. ریشه‌ی این مسئله هم نبودن یک مکانیسم واحد برای درمان یا کمبود Guideline های درمانی است. در سیستم معتبر جهانی وجود  Guide lineکمک می‌کند که اگر پزشک طبق آن عمل نماید برایش اشکالی پیش نمی‌آید و به قول معروف پزشک سو نمی‌شود. ولی این‌جا یک پزشک در کنار دانش علمی باید عوامل و فاکتورهای دیگر را هم در نظر داشته باشد تا با مشکلات درگیر نشود. 

مهم‌ترین مشکل پزشکی را در شهرستان لاهیجان چه می‌دانید؟
کمبود منابع مالی و مشکلات وابسته به آن، چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی تأثیرگذار است. از سوی دیگر در زمینه‌ی رشته تخصصی خودم از لحاظ تکنولوژی هیچ پیشرفتی در ۱۵ سال اخیر صورت نگرفته است. مهم‌ترین آن هم نبود آنژیوگرافی است و ما مجبوریم برای گذاشتن یکpacemaker  موقت هم بیمار را اعزام کنیم. 

اگر با دید امروز قدرت برگشت به گذشته را داشتید کجای زندگی‌تان را تغییر می‌دادید؟
اگر برمی‎گشتم، بعد از دیپلم در ایران نمی‎ماندم و تحصیلم را خارج از ایران ادامه می دادم.

معمولا اوقات فراغت را چگونه سپری می‌کنید؟
ورزش می‎کنم و به بسکتبال علاقه‎مندم و بیش‎تر از بودن در جمع خانواده و دوستان خانوادگی لذت می‎برم. 

از چه سنی بسکتبال بازی می‌کنید و پست مورد علاقه‌تان چیست؟
از ۱۵ سالگی تمرین باشگاهی داشتم. پستpower forward  را دوست دارم، ولی در حال حاضر به علت شرایط آمادگی جسمانی بیش‌تر گارد بازی می‌کنم. 

به‌طور متوسط روزانه چقدر زمان برای مطالعه صرف می‌کنید؟
به‌طور متوسط نیم ساعت که گاه علمی و گاه غیر علمی است. 

کدام منبع را برای مطالعه علمی دنبال می‌کنید؟
در رشته خودم از«  JACC»  (Journal of  the American college of  Cardiology)و در سایر رشته‌ها ازمجله‌ی  journal watch استفاده می‌کنم. 

آخرین کتاب غیرعلمی که مطالعه کردید، چیست؟
سیاست اقتصادی، نوشته‌ی لودویک میزس 

عنوان جالبی است، ممکن است کمی موضوع کتاب را توضیح دهید؟
این کتاب و کتاب‌هایی از این دست، در واقع اقتصادهای موفق و ناموفق جهان را تشریح می‎کنند و علل کامیابی اقتصادی برخی از کشورها، سیاست حاکم بر آن‎ها و شکست برخی دیگر را توضیح می دهند. 

چه کتابی از نظر شما تأثیرگذار هست و خواندنش را به بقیه توصیه می‌کنید؟
کتاب بیشعوری، اثر خاویر کلمنت. 

به کدام شاخه از هنر علاقه‌مندید؟
از موسیقی در سبک سنتی وآواز شجریان لذت می‎برم، البته فقط شنونده‌ی خوبی هستم. 

لطفا یک حرف خوب، یا نکته‌ای نغز به خوانندگان ما یادگاری بدهید.
برای آن‌که رؤیایی واقعیت یابد، اولین لازمه‌ی آن قوه‌ی ایجاد رویا و دومین اصل مقاومت و اعتقاد به رویا است.
این جمله از دکتر هانس سلیه است و در ابتدای کتاب خواندن فوری الکترو کاردیوگرافی، انتشارات اقبال نوشته شده بود و در چا‌پ‌های بعدی هم تکرار نشد. این جمله همیشه گوشه ذهنم هست. 

در پایان به‌عنوان عضوی از خانواده‌ی پزشکی لاهیجان که در قالب نشریه فرصت همراهی بیشتر با شما را پیدا کردیم؛ از وقتی که بی‌دریغ و بی‌منت برای نشریه صرف می‌کنید، سپاسگزاریم.
حضور دلگرم‌کننده‌ی شما در هیئت تحریریه، به ما این امکان را می‌دهدکه با دغدغه‌ی کم‌تر کار کنیم، زیرا می‌دانیم کسی را کنار خود داریم که اگرچه آرام و بی‌ادعاست، ولی چیزی از نگاه ریزبینش مغفول نمی‌ماند و توانایی بالایی در حل مسئله دارد.

منتشر شده درشماره ۲۸ نشریه ندای سپید

فایل پی‌دی‌اف مطلب را می‌توانید اینجا دانلود کنید.

GDE Error: Requested URL is invalid